داستان آزمون کنکور سراسری دانش آموزان جیرفتی در دهه شصت

داستان آزمون کنکور سراسری دانش آموزان جیرفتی در دهه شصت
مرداد 7, 1397
62 بازدید

مقرر شد دانش آموزان جیرفتی برای آزمون کنکور سراسری به شهرستان بافت (استان کرمان) بروند چون امکانات سرمایشی سالن‌های آزمون در جیرفت به‌اندازه کافی نبود. این واقعه دقیقاً در ۳۱ سال پیش یعنی در سال ۱۳۶۶ اتفاق افتاد. چگونگی رفتن به شهرستان بافت برای من و سایر دانش آموزان جیرفتی تبدیل به یک دغدغه و نگرانی شده بود که اکثراً اولین سفرمان به آن شهر محسوب می‌شد. خلاصه با تعدادی از همکلاسی‌هایم پس از زیارت امام‌زاده سلطان سید احمد در بخش ساردوییه با مینی‌بوس، وانت و سواری خود را به شهرستان بافت رسانیدیم. درآن سال‌ها، شهرستان بافت دارای یک خیابان اصلی بود لذا پس از دریافت کارت ورود به جلسه، پیدا کردن مدرسه‌ای نزدیک بازار که جهت اقامت شبانه داوطلبین کنکور مشخص‌شده بود کار سختی نبود. نمی‌دانم شام چه خوردیم اما هر نفر دوتخته پتو از سرایدار مدرسه گرفته و خوابیدیم و فردا صبح زود بیدار شدیم و در مسیر محل برگزاری آزمون در یک کافه کوچک، نان پنیر و تخم‌مرغ صبحانه میل کردیم. امتحان برگزار شد و آن‌قدر سرگرم سولات شدیم که یادمان رفت کیک و آبمیوه ای را که بهمان داده بودند را بخوریم. امتحان تمام شد و از سالن خارج شدیم و انگار بار سنگینی را از دوشمان برداشته باشند رها شدیم و شادی کنان می‌رفتیم و بچه‌ها در مورد سؤالات و پاسخ‌ها صحبت می‌کردند.

داستان آزمون کنکور سراسری دانش آموزان جیرفتی در دهه شصت
به قلم دکتر ذبیح‌الله اعظمی، عضو هیات علمی دانشگاه جیرفت
مطلب فوق در روزنامه وزین کاغذ وطن در خرداد ۱۳۹۷ منتشر شده است
مقرر شد دانش آموزان جیرفتی برای آزمون کنکور سراسری به شهرستان بافت (استان کرمان) بروند چون امکانات سرمایشی سالن‌های آزمون در جیرفت به‌اندازه کافی نبود. این واقعه دقیقاً در ۳۱ سال پیش یعنی در سال ۱۳۶۶ اتفاق افتاد. چگونگی رفتن به شهرستان بافت برای من و سایر دانش آموزان جیرفتی تبدیل به یک دغدغه و نگرانی شده بود که اکثراً اولین سفرمان به آن شهر محسوب می‌شد. خلاصه با تعدادی از همکلاسی‌هایم پس از زیارت امام‌زاده سلطان سید احمد در بخش ساردوییه با مینی‌بوس، وانت و سواری خود را به شهرستان بافت رسانیدیم. درآن سال‌ها، شهرستان بافت دارای یک خیابان اصلی بود لذا پس از دریافت کارت ورود به جلسه، پیدا کردن مدرسه‌ای نزدیک بازار که جهت اقامت شبانه داوطلبین کنکور مشخص‌شده بود کار سختی نبود. نمی‌دانم شام چه خوردیم اما هر نفر دوتخته پتو از سرایدار مدرسه گرفته و خوابیدیم و فردا صبح زود بیدار شدیم و در مسیر محل برگزاری آزمون در یک کافه کوچک، نان پنیر و تخم‌مرغ صبحانه میل کردیم. امتحان برگزار شد و آن‌قدر سرگرم سولات شدیم که یادمان رفت کیک و آبمیوه ای را که بهمان داده بودند را بخوریم. امتحان تمام شد و از سالن خارج شدیم و انگار بار سنگینی را از دوشمان برداشته باشند رها شدیم و شادی کنان می‌رفتیم و بچه‌ها در مورد سؤالات و پاسخ‌ها صحبت می‌کردند.
یک ماه بعد برای دریافت نتایج آزمون مجدداً به شهرستان بافت رفتیم. اعلام نتایج به این صورت بود که یک کارنامه با یک جدول شامل دروس و درصد پاسخگویی و رتبه در منطقه، و در صورت مجاز بودن فرد به انتخاب رشته یک فرم دیگر با ۱۴ جای خالی به او داده می‌شد که می‌توانست فقط چهارده رشته را در کل کشور انتخاب کند یعنی مثل حالا نمی‌شد بدون محدودیت بیش از یکصد رشته را در دانشگاه‌های مختلف کشور انتخاب نمود. بعضی از کارنامه‌های ضعیف ستاره داشتند و یکی از بچه‌ها از مسئول مربوطه پرسید مفهوم ستاره در کارنامه چیست و ایشان با خنده جواب داد یعنی سزاوار نباش و برو خانه و به‌عبارت‌دیگر شما مجاز به انتخاب رشته نیستید. بعضی رشته‌ها نیمه‌متمرکز بودند مثل پزشکی ارتش و سپاه، خلبانی و کشتی‌رانی که نیاز به انجام مصاحبه و گزینش خاص داشت که اسامی این افراد را پشت پنجره زده بودند. کسانی که رتبه خوبی آورده بودند به‌سرعت نامشان در شهرستان می‌پیچید و باعث افتخار فامیل و مدرسه‌شان بودند.
مشاوره برای انتخاب رشته هم بسیار محدود و مثل الآن نبود. من و دوستم به کرمان رفتیم و با پرداخت مبلغی پس از انتخاب ۱۴ رشته که سرنوشتمان به آن‌ها بستگی داشت به جیرفت بازگشتیم. بعد از چند روز من با تعدادی از دوستان هم‌مدرسه‌ای به جبهه و به منطقه فاو عراق که تازه تصرف‌شده بود اعزام شدیم. لذا در خط مقدم نزدیک کارخانه نمک فاو بودیم و از طریق رادیو باخبر شدیم که نتایج کنکور اعلام‌شده است، ولی ما به روزنامه دسترسی نداشتیم. به پشت خط مقدم جبهه یعنی در شهر فاو آمدیم و یک روزنامه حاوی نتایج کنکور پیدا کردیم. من و دوستم هر دو در رشته کشاورزی و در دو دانشگاه مختلف قبول‌شده بودیم. با روزنامه به دفتر فرماندهی رفتیم و بلافاصله ترخیص و به اهواز و سپس به کرمان و هرکدام به دانشگاه محل قبولی رفتیم.
شایان‌ذکر است که در آن سال‌ها دانش آموزان بافتی و رابری بیشترین درصد قبولی را در رشته‌های پزشکی و مهندسی در دانشگاه‌های درجه‌یک کشور داشتند درصورتی‌که تعداد قبولی‌های پزشکی بچه‌های جیرفت برخلاف امروزه که بسیار زیاد و در سطح استان مطرح است، به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسید. به همین دلیل در جیرفت کسانی که در رشته‌های درجه‌یک مثل پزشکی، حقوق، علوم سیاسی، مهندسی بخصوص در دانشگاه‌های تهران قبول می‌شدند آوازه آن در کل شهر و روستا می‌پیچید که مایه افتخار و سربلندی خانواده، فامیل و مدرسه بود. در دهه شصت هنوز آثار جنگ و تبعات آن باقی بود و امکانات و کتاب‌های کمک‌آموزشی هم کافی نبود. بهترین منابع کمک‌آموزشی کتاب‌ها و “جزوات رزمندگان اسلام” بود که آن‌هم اغلب کمتر به شهرستان‌ها مثل جیرفت می‌رسید. مؤسسات آموزشی خصوصی و کمک‌آموزشی هم هنوز گسترش نداشتند ولی بعد از دهه هفتاد تأسیس این‌گونه مؤسسات شروع شد. اما علی رغم کمبود امکانات بچه‌های جیرفت دارای انگیزه بودند و سخت تلاش می‌کردند. یکی از عوامل مؤثر در ایجاد انگیزه و هدایت صحیح بچه‌ها دلسوزی دبیران بسیار باسواد و پرکار دبیرستان‌های جیرفت بود که دانش آموزان را فرزندان خود دانسته و با تمام وجود در آموزش و تربیت آن‌ها از جان مایه گذاشتند. بدین‌صورت بود که جای خالی مؤسسات آموزشی خصوصی را پر می‌کردند و همچنین مدیران دبیرستان‌های امیرکبیر (آقای کوچکعلی کمالی) دبیرستان طالقانی (آقای محمدرضا راینی‌پور) و دبیرستان دخترانه فاطمیه (زنده‌یاد خانم کلثوم خالصی) نیز در موفقیت و قبولی دانش آموزان دختر و پسر جیرفتی در همه رشته‌ها بخصوص رشته‌های درجه‌یک بسیار مؤثر بودند و همین امر باعث شد که در سال‌های بعد رتبه‌های تک‌رقمی دانش آموزان جیرفتی در کشور نام جیرفت را در سطح استان و در کشور بلندآوازه کرد. موفقیت بچه‌های جیرفت و زحمات دبیران به‌اندازه‌ای مؤثر و بازخورد داشت که علاوه بر موفقیت و درخشش تیم‌های علمی دانش‌آموزی جیرفت در کشور حداقل دو تن از بچه‌های جیرفت در المپیادهای بین‌المللی نام این شهر را نیز بلندآوازه کردند. ما باافتخار دست تک تک همه معلمین سرزمین مادری را صمیمانه می‌بوسیم.

دریافت فایل مقاته: کنکور در بافت