شهید عینالله اعظمی ساردویی در خرداد سال ۱۳۴۲ در روستای پل پیران از توابع بخش ساردوییه دیده به جهان گشود همان سالی که امام وعدهٔ سربازانش را در گهوارهها داده بود. او در خانوادهای مذهبی و در دامان پدر و مادری سختکوش که از راه کشاورزی و عرق جبین امرارمعاش میکردند، رشد کرد. دوران ابتدایی را در روستای دونبه و دوران راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان جیرفت گذراند. در مدرسه از شاگردان ممتاز کلاس بود. بچهها اسمش را گذاشته بودند دانشمند چون در آن زمان یک مجلهای به نام دانشمند بود، عینالله آن را به مدرسه میآورد و میخواند. به کتابهای علمی هم علاقهٔ بسیاری داشت.
شهید عینالله اعظمی ساردویی در خرداد سال ۱۳۴۲ در روستای پل پیران از توابع بخش ساردوییه دیده به جهان گشود همان سالی که امام وعدهٔ سربازانش را در گهوارهها داده بود. او در خانوادهای مذهبی و در دامان پدر و مادری سختکوش که از راه کشاورزی و عرق جبین امرارمعاش میکردند، رشد کرد. دوران ابتدایی را در روستای دونبه و دوران راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان جیرفت گذراند. در مدرسه از شاگردان ممتاز کلاس بود. بچهها اسمش را گذاشته بودند دانشمند چون در آن زمان یک مجلهای به نام دانشمند بود، عینالله آن را به مدرسه میآورد و میخواند. به کتابهای علمی هم علاقهٔ بسیاری داشت. از ابتدا هم خودش را پزشک میدانست، اما حرکتهای انقلابی، انقلاب و جنگ مسیر زندگی عینالله را تغییر داد. درس باعث نمیشد که از مبارزه دور بماند. در مجالس مذهبی و سیاسی شرکت میکرد و به روشنگری میپرداخت. در شهر و روستا اعلامیه پخش میکرد. اعلامیههای امام غیرمستقیم از پاریس به دستش میرسید و او هم بین مردم پخش و آنها را به مبارزه تشویق میکرد. با دوستانش راهپیماییها را از دبیرستان امیرکبیر )محل تحصیل عینالله( شروع میکردند بعد به خیابان کشاورزی میرفتند و ازآنجا به داخل شهر، راهپیماییهای گستردهای را راه میانداخت. مسئولان مدرسه تمام سعی خود را میکردند که جلوی آنها را بگیرند. حتی یکبار گفتند که به نردههای دبیرستان برق وصل کردهاند اما آنها امتحان کردند و دیدند دروغ است و به کار خود ادامه دادند. بعد از پیروزی انقلاب هم انجمن اسلامی را در مدرسهاش با کمک همان دوستانش پایهگذاری کرد. با همکاری دوستان انقلابیاش کتابخانهای در مدرسه را راهاندازی کرد. با دوستانش نماز جماعت را هم به پا کردند، بنای مسجد روستا را هم گذاشتند. در مسجد جامع شهر هم شعبهای از حزب جمهوری راه انداختند نشریاتش را میگرفتند و پخش میکردند؛ اما این مبارزات او را از خانواده دورنگه نمیداشت همان زمان پا بهپای خانواده بهخصوص کار کشاورزی همکاری میکرد،. در مدرسه هم حواسش بود اگر کسی کم و کسری داشت حتماً به او کمک میکرد. پدرش هرسال برای امام حسین(ع) سفره میانداخت او هم در این امر به پدر کمک میکرد و تا جایی میتوانست به امام حسین(ع) خدمت میکرد؛ از همین مراسمات برای روشنگری مردم از خطر و انحراف منافقان و کمونیستها استفاده میکرد و از رساله امام مسائل شرعی را برای مردم روستا میگفت. در همین احوال بود که عینالله در کنکور شرکت کرد و در تربیتمعلم شهید رجایی کرمان قبول شد.
بعد از قبولی در تربیتمعلم و شروع انقلاب فرهنگی علیرغم دشمنیهای کمونیستها و منافقان بازهم دست از مبارزه برنداشت.با موتورسیکلت آ در روستاها و شهرها همهجا حضور پیدا میکرد و به تبلیغات میپرداخت. بعد از چند وقت به همراه گروهی از آموزشوپرورش در سال ۶۱ برای سرکشی به جبهه رفت، همانجا تصمیمش برای اعزام جدی میشود. هر باربی آنکه کسی بفهمد به جبهه میرفت. بار اول به غرب اعزام شد. در خلال رفتوآمدهایش بازهم به خانوادهاش کمک میکرد و از حقوق معلمیاش به خانواده میداد. بسیار به درس خواهر و برادرانش رسیدگی میکرد و آنها را به درس خواندن تشویق میکرد.. برای همین همیشه همه از او مشورت میگرفتند به همین دلیل همه برادرانش به عزت و احترام خون برادر شهیدشان همچنان به امر تحصیل ادامه داده و علاوه بر کسب رتبههای برتر در سطح استان، در کنکور خوش درخشیدند. بهطوریکه حاصل آن استاد دانشگاه، قاضی، دیپلمات وزارت خارجه، کارشناس مدیریت بانک و کارشناس ارشاد اسلامی میباشد که بهدرستی راهان شهید را ادامه دادند. عینالله سرانجام در اسفندماه سال۱۳۶۳ در عملیات بدر در جزایر مجنون شرق دجله به درجه رفیع شهادت نائل گشت و پیکر پاکش پس از سالها مفقودی کشف و در تاریخ۲۵/۱۱/۷۵ در جوار سایر همرزمان دیرینهاش در گلزار شهدای شهرستان جیرفت به خاک سپرده شد.
دانلود و دریافت کتاب شهید اعظمی: hoorکتاب شهید عین الله اعظمی
نظرات